این یعنی ...
27 بهمن 1395
روزی تمام روستاییان تصمیم گرفتند که برای بارش باران دعا کنند ، در روزی که برای دعا کردن همگی دور هم جمع شدند ، تنها یک پسر بچه با خود چتر به همراه داشت.
‘’ این یعنی ایمان ‘’
کودک یک ساله ای را تصور کنید ، زمانی که شما او را به هوا پرتاب می کنید ، او می خندد ؛ چرا که می داند شما او را خواهید گرفت.
‘’ این یعنی اعتماد ‘’
هر شب زمانی که به رختخواب می رویم ، با اینکه هیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده برمی خیزیم ، ساعت را برای فردا کوک می کنیم.
‘’ این یعنی امید ‘’